در مقاله حاضر نويسنده با واكاوي مفاهيم قدر، شب و روز در قرآن جايگاه و ارزش شب قدر را در تعيين سرنوشت انسان مورد بررسي موشكافانه قرار داده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
يكي از بركات ماه رمضان وجود ليله القدر در شب هاي آن است. به احتمال بسياري قوي ليله القدر در ماه رمضان و مشهور در نيمه دوم و معروف آن دهه سوم آن در شب هاي بيست و يك، بيست و سه و يا بيست و هفتم است. البته برخي نيز شب نوزدهم را نيز يكي از احتمالات قوي دانسته اند. با اين همه برخي از روايات معدود نيز شب نيمه شعبان را شب قدر مي دانند ولي مشهور در ميان اهل حديث و دانشمندان و عموم مردم ماه رمضان مي باشد.
برخي از عالمان و اهل علم و عمل براي دست يابي به احياي شب قدر كه از اعمال شب قدر است تمامي سال را احياي نگه مي دارند كه اين خود بيانگر جايگاه و ارزش شب قدر و احيا و شب زنده داري در آن است.
اهتمام عمومي مومنان براي شب زنده داري و احياي اين شب و به جا آوردن اعمال مخصوصي كه براي آن بيان شده است بيانگر نقش و كاركردهاي متنوع و بسيار آن در زندگي بشر است. از اين رو هر كسي مي كوشد تا با به جاآوري اعمال شب قدر و احياي آن به آثار آن دست يابد؛ بنابراين با اين كه اين شب به طور مشخص معلوم نيست و تفاوت ها و تغييرات ماه و دست يابي درست حتي به همان شب هاي چندگانه مشخص شده در روايات براي مردم فراهم نيست، با همه اين مسايل براي دست يابي به تاريخ و وقت دقيق شب قدر، مومنان مي كوشند به هر طريقي شده به اعمال و آثار اين شب مقيد باشند از اين رو شب هاي مختلف احتمالي را به قصد دست يابي به شب قدر، احيا مي كنند و به اعمال مخصوص آن شب مي پردازند. مشكل در شناسايي و تعيين شب قدر افزون بر معلوم نبودن آن از نظر كلي، در تعيين شب مورد نظر در ميان شب هاي ماه رمضان نيز مي باشد؛ زيرا گردش ماه و عدم تعيين شب نخست آن به علل و عوامل مختلف، خود موجب مي شود تا مشكل مصداقي نيز پديد آيد و مردم ندانند كه حتي شبي كه احيا مي كنند همان شب نوزده و يا بيست و يك و يا بيست و سه و يا بيست و هفت است و يا اين كه در تطبيق شب ها نيز دچار اشتباه مي شوند همان گونه كه درباره آغاز ماه رمضان و پايان شعبان براي آغاز وجوب روزه و يا پايان آن در آخر رمضان و اول شوال دچار مشكل مي شوند و گرفتار مساله يوم الشك و وجوب روزه در آغاز و يوم الفطر و حرمت روزه مي گردند. و هر ساله به شكلي اين مساله مردم را دچار سرگرداني مي كند. اين مسايل از جمله علل و عواملي است كه مردم را به احياي شب هاي مختلف ماه رمضان به ويژه شب هاي دهه سوم مي كشاند و هر شبي را كساني به احتمال و رجاي شب قدر بودن احيا مي گيرند و به شب زنده داري و عمل به اعمال ويژه آن به شكل فردي ويا جمعي مي پردازند.
اما پرسش اين است كه شب قدر چه شبي است و چرا براي عالمان اهل علم و عمل و حتي عموم مردم ارزش دارد و آنان مي كوشند تا به هر طريقي شده اين شب را كشف و وقت آن را معلوم كنند و به شب زنده داري و احياي آن شب با اعمال ويژه و مخصوص آن اقدام كنند؟
ليله القدر اصطلاحي قرآني براي بيان مفهومي خاص است. سوره قدر يكي از سوره هايي است كه به طور اختصاصي براي بيان جايگاه و ارزش آن نازل شده است و اين خود بيانگر ارزش و جايگاه خاص اين شب از نظر خداوند و قرآن است.
تأكيد بر اين شب و اهتمام ويژه خداوندي با نزول سوره اي خاص، خود تأكيدي بر لزوم اهتمام و توجه ويژه مؤمنان به اين شب است تا با احترام و تكريم آن بتوانند از فوايد و آثار آن بهره مند گردند. خداوند در اين سوره بيان مي داردكه در اين شب، قرآن و يا حضرت ختمي مرتبت از مقام خاص خويش اجلال نزول كرده و به زمين وارد شده و زمين را بركت داده است. از اين رو شب قدر را به سبب نزول منبع هدايتي بشر به سوي كمال مطلق مي بايست پاس داشت و تكريم و تعظيم نمود؛ زيرا تكريم و تعظيم آن در حقيقت بركت يابي از راه اين تكريم و ارزش گذاري به خود مي باشد.
از سوي ديگر قرآن در همين سوره بيان مي كند كه شب قدر، نه تنها به اين سبب از هزار ماه برتر و با ارزش تر است بلكه مي بايست به علتي ديگر نيز پاس داشته شود زيرا در اين شب تنها اين اتفاق هاي بزرگ نيافتاده و اين گونه نيست كه تكريم و پاسداشت آن به سبب واقعه تاريخي صرف بوده باشد همانند پاسداشت و تكريم ايام الله رهايي موسي(ع) و بني اسرائيل از فرعون و سپاه او و دست يابي به آزادي و يا نزول مائده آسماني بر حضرت عيسي(ع) و حواريون كه امري تاريخي است و خداوند از مؤمنان خواسته است كه به سبب اين بركات ويژه و عنايات خاص اين روزها را پاس داشته و تكريم و تعظيم نمايند؛ بلكه شب قدر داراي جايگاه و ارزش هاي ديگري است كه بايد مورد تكريم و تعظيم قرار گيرد.
اگر بخواهيم براي اين ويژگي شب قدر نمونه و مثالي بيان كنيم بايد به شب تولد شخص و يا شب هاي ميمون و مبارك ديگري چون شب ازدواج و يا مانند آن اشاره كرد كه شخص به سبب اين امور كه در زندگي اش تأثيرات شگرف و مهمي به جا گذاشته مورد تكريم و تعظيم قرار مي گيرد و جشن ها و برنامه هاي ويژه اي براي آن انجام مي شود.
شب قدر در زندگي هر كسي از چنين جايگاهي برخوردار است و موجبات تحول و تغيير اساسي در زندگي بشر مي شود؛ زيرا خداوند در سوره قدر و دخان و آيات ديگر بيان مي دارد كه در اين شب قدر است كه با نزول فرشتگان و تعيين قدر و سرنوشت هر كسي وضعيت دست كم يك ساله وي مشخص و مقدر مي گردد.
از اين رو اين شب از جايگاه خاص و اهتمامي ويژه از سوي خدا و مؤمنان برخوردار مي شود. بنابراين نمي توان شب قدر را شبي عادي هم چون شب هاي ديگر دانست.
براي شناخت اين شب لازم است با اشاره به آيات و روايات از چرايي و چگونگي تقدير و نقش آن در زندگي سخن گفت و ابهاماتي را كه در مسأله وجود دارد درحد امكان برطرف نمود.
در ادبيات عربي شب در برابر روز قرار مي گيرد و به عنوان اموري متضاد در جهان مادي مورد توجه است.
البته براي هر يك از دو واژه شب و روز معاني ديگري در قرآن بيان شده كه از آن جمله مي توان درباره روز به معاني ديگر اشاره كرد. يوم واژه اي عربي است به معناي روز كه پس از طلوع خورشيد از شرق تحقق مي يابد و تاريكي شب از منطقه اي برطرف مي شود، همچنين براي بروز و ظهور امري و هم چنين قيامت و رستاخيز به كار رفته است. راغب اصفهاني و ديگران درباره روزي كه در برابر شب قرار مي گيرد اين معنا را بيان مي كنند كه روز زماني است كه از طلوع خورشيد آغاز و به غروب آن ختم مي شود. البته در قرآن و ادبيات عربي براي بيان اين معنا از روز واژگاني ديگر نيز چون ضحي، نهار و ضياء نيز به كار مي رود. اما واژه يوم داراي معاني پيش گفته اي است كه بيانگر اين مي باشد كه يوم در كاربردهاي اصلي خود مشروط به وجود معناي خاص از ظهور و بروز است. به اين معنا كه بروز و ظهور در آن نقش اساسي دارد. از اين رو قيامت و رستاخيز را يوم دانسته اند كه روز بروز و ظهور سرائر و نهان هاست. اين معنا را قرآن به صراحت در قالب «يوم تبلي السرائر» بيان داشته است.
اليوم در كاربردهاي قرآن در بسياري از موارد به معناي روز رستاخيز است؛ زيرا در اين روز است كه ظهور و بروز واقعي و كامل هر چيز تحقق مي يابد.
در برابر واژه يوم ليل و ليله نيز كاربردهاي چندي پيدا مي كند كه از آن جمله نهان و جمع شدن هر آن چيزي است كه آشكار و پيداست. در فرهنگ اسلامي و عرفاني شب و ليل از جايگاه ويژه و مهمي برخوردار مي باشد. از جمله شب به عنوان زمان امنيت (سبا آيه 15 و 18 و طه آيه 77) معراج رباني (اسراء آيه 1) زمان استراحت و آرامش (روم آيه 23 و نبا آيه 23) زمان قبض روح و مرگ موقت و پرواز در فضاي فرامادي و بهره مندي از مواهب ديگر هستي (انعام آيه 6) و دست يابي به مقام محمود و قرآن الفجر (سجده آيه 16 و مزمل آيه 20 مزمل آيه 6 و ده ها آيه ديگر) مطرح شده است.
شب به عنوان آيت بزرگ خداوند و نشانه اي از قدرت و عظمت او در جايگاه ارزشي والا قرار گرفته به طوري كه بارها از سوي خداوند در آيات قرآن بدان سوگند ياد شده و از شب هاي دهگانه به عظمت تجليل شده است كه به نظر مي رسد شب هاي دهه آخر ماه رمضان يعني شب هاي قدر باشد. (فجر آيه 1 و 2) البته علامه طباطبايي به پيروي از زمخشري در كشاف (ج 4 ص 746) اين شب ها را بر شب هاي ده گانه اول ذي الحجه كه شب عيد قربان در آن قرار دارد تطبيق داده است كه آن نيز مي تواند درست باشد (الميزان ج 20 ص 279) چنان كه مي تواند اشاره به شب هاي دهه نخست محرم باشد كه برخي بدان اشاره مي كنند.
انسان در شب به سبب وجود آرامش در آن مي تواند به امور و مقاماتي دست يابد كه در روز امكان آن به سبب (سبحا طويلا) شدني نيست؛ زيرا (قول ثقيل) و مقامات و دانش هاي بلند و سنگين در زمان شب بر جان ها فرود مي آيد و دل ها به علوم و مراتبي دست مي يابد كه هرگز در هياهوي روز شدني و قابل تصور نيست.
چنان كه گفته شد اصطلاح تركيبي ليله القدر داراي دو بخش است كه يكي از آن ها واژه ليله است كه در قرآن مي تواند كاربردهاي مختلف و متعددي داشته باشد؛ بر اين اساس با توجه به اين كه همواره اين واژه در برابر يوم و نهار و ضحي (روز) قرار مي گيرد با توجه به اصل «تعرف الاشياء باضدادها» با شناخت روز و معاني و كاربردهاي آن مي توان به معاني شب و ليل نيز دست يافت. از اين رو مي توان گفت كه شب به معناي نهان و جمع و تاريكي و فاصله زماني از غروب تا طلوع خورشيد مي باشد.
در كاربردهاي عرفان اسلامي و فرهنگ ديني چنان كه بيان شد شب از جايگاه خاصي براي ارتباطات معنوي و دست يابي به مقامات عالي كمالي برخوردار مي باشد و نقش آن در تعالي و كمالات چنان است كه شب زنده داري به عنوان ماموريت اصلي و واجب پيامبران و رهروان صديق و پاك آنان مطرح شده است.
پيامبر(ص) مامور مي شود تا يك سوم يا نصف و يا دو سوم را به شب زنده داري و عبادت مشغول شود؛ زيرا روز چنين استعدادي براي دريافت كمالات ندارد. روز تنها زمان بروز و ظهور آن چه در شب بدست آمده، مي باشد و كسي كه در شب چيزي به دست آورد در روز آن را آشكار مي سازد؛ زيرا روز در هر حال زمان بروز و ظهور چيزهاي نهان است.
اما واژه قدر كه در اين تركيب به كار رفته، در برابر قضا قرار مي گيرد. قضا در كاربردهاي قرآني نيز داراي معاني چندي است كه وجه مشترك همه آن ها انجام قطعي است. از اين رو قاضي را قاضي مي خوانند كه حكم قطعي را صادر كرده و فصل الخطاب مي باشد.
در آيات قرآني قضا به معناي حكم قطعي و انجام يقيني و قطعي كاري به كار رفته است. از آن جمله مي توان به آيه 117 سوره بقره در خصوص مسئله تحقق هر چيزي به اراده و قول «كن» الهي اشاره كرد. آيات 200 و 210 سوره بقره و نيز 47 سوره آل عمران و 65 و 103 سوره نساء و آيات بسياري ديگر همين معنا را به عنوان مفهوم قضا بيان مي كنند.
قدر به معناي اندازه، ارزش (زمر آيه 67)، بها، ميزان و توان و قدرت به كار رفته است.
(يونس. 5- رعد17.- رعد26. و دهها آيه ديگر)
در كاربردهاي فرهنگ اسلامي قرآني هرگاه سخن از قضا مي شود به معناي انجام قطعي امري است كه به سخن عاميانه بي برو برگرد است و امكان اين نيست كه امري قضايي تحقق نيابد. از اين رو قضاي الهي به معناي تحقق قطعي و يقيني چيزي است.
اما قدر به معنايي به كار مي رود كه در آن حكم كلي مشخص شده ولي هنوز به مقام قطع و اجرا نرسيده است.بنابراين قدر را در اصطلاح كلامي به معناي حكم كلي دانسته اند كه البته داراي ويژگي هايي چون اندازه و تعيين و مشخص شدن مي باشد و قضا به معناي حكم قطعي همان حكم كلي است كه مي بايست در خارج تحقق يابد.
خداوند در آيه 21 سوره حجر درباره روزي مي فرمايد: و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ خزائن هر چيزي در نزد ماست و ما در مقام تنزيل و فرود تدريجي، آن را به اندازه معلوم و مشخصي مي فرستيم.
بنابراين براي هر چيزي از پيش، اندازه اي مشخص مي شود و آن چيز به شكل قضايي به تدريج فرو فرستاده مي شود. اين گونه نيست كه امري بي اندازه مشخص از پيش تعيين شده قضايي شود و تحقق يابد.
در آيه 22 سوره حديد مي فرمايد: ما اصاب من مصيبه في الارض و لا في أنفسكم الا في كتاب من قبل ان نبراها ان ذلك علي الله يسير؛ آن چه به عنوان قضاي حتمي و قطعي در جهان و آفاق تحقق مي يابد و يا به عنوان رخداد بر سر آدم مي آيد از پيش در كتابي نوشته شده و اندازه آن مشخص و معلوم شده است و پس از تصويب و اندازه گيري است كه فرود مي آيد و تحقق خارجي پيدا مي كند و اين مسئله بر خداوند سخت نيست بلكه بسيار آسان است.
به اين معنا كه خداوند همان گونه كه به كليات هر چيزي علم و دانش دارد بر جزئيات آن نيز آگاه مي باشد و اين مسئله موجب مي شود تا هيچ امري بر او پوشيده نباشد و هر چيز از خرد و كلان پيش از اين در كتاب مبين الهي (از رطب و يابس؛ انعام آيه59) نوشته شده است و به قدرت و توانايي الهي تحقق مي يابد و اين گونه نيست كه خداوند تنها به كليات آگاهي و علم و قدرت دارد و در جزئيات و امور خرد و ريز دخالتي نمي كند بلكه همه چيز از خرد و كلان را مي داند و براي آن برنامه اي از پيش تعيين شده دارد و اين مسئله براي خداوند قادر و دانا و توانا سخت نيست بلكه امري بسيار آسان و پيش پا افتاده مي باشد.
با مطالب پيشين مي توان به اين نتيجه رسيد كه شب قدر شب تقدير و سرنوشت است و شبي است كه وضعيت امور جهان و انسان رقم مي خورد و هر آن چيزي كه در طول يك سال مي بايست به انسان داده شود مشخص ومعلوم مي شود.اگر بخواهيم همانندي براي شب قدر بيان كنيم مي توان به انزال دفعي قرآن اشاره كرد كه به طور كلي در شبي خاص بر جان پيامبر نازل شده است: اناانزلناه (القرآن) في ليله القدر؛ ما قرآن را به شكل كلي در شب قدر فرو فرستاديم.
آيه 185 سوره بقره در تفسير اين آيه مي فرمايد كه اين شب در ماه رمضان بوده است: «ماه رمضاني كه در آن قرآن به شكل دفعي فرو فرستاده شده تا هدايت براي مردم و دليل و برهاني از هدايت خداوندي باشد و فرقان و جداساز اموري كه در آن حق و باطل در هم آميخته شود.»
كتاب مبين همان كتابي است كه هر تر و خشكي در آن به شكل قدر نگاشته شده است (انعام آيه 59) چنان كه آيات 2تا 5 سوره دخان بيان مي كنند كه به شكل انزال دفعي بر قلب پيامبر(ص) وارد شده و آن حضرت از همه هستي و وقايع و رخدادهاي ريز و درشت آن به اذن الهي آگاه شد.
به سخن ديگر آن چه در ليله القدر نازل شده شايد كتابي مكنون باشد كه جز پاكان «لايمسه الا المطهرون» از آن آگاه نيستند كه از جمله آنها حضرت(ص) و امامان معصوم(ع) مي باشند. اين كتاب غير از كتاب قرآن و يا در بردارنده آن مي باشد. به اين معنا كه كتاب مبيني كه بر پيامبر(ص) در شب قدر به شكل دفعي نزول يافته كتابي بزرگ تر و در بردارنده تر از قرآن است كه قرآن، بخشي از آن كتاب مي باشد.
چنين كتابي است كه در شبي مبارك به شكل دفعي نازل شده، از طرفي آيات سوره قدر به شكل تتنزل بيان مي كند كه كتاب مبين در شب هاي قدر بر معصوم(ع) انزال مي يابد؛ زيرا هر تنزلي نيازمند كسي است كه به سوي او نزول انجام شود و اين جا همان معصوم(ع) است كه محل نزول فرشتگاني است كه كتاب مبين را مي آورند كه در آن همه چيز نوشته شده است. به سخن ديگر، كتاب مبين به سبب دربردارندگي امور كلي و جزيي هستي كه به شكل قدر مي باشد بر معصوم و انسان كامل فرو فرستاده مي شود و اين مطلبي است كه آيات مختلف آن را تبيين و روشن مي كنند. (دخان. 1تا 4)
در حقيقت در اين شب قدر است كه هر چيزي با توجه به حكمت (اهداف كلي و مقاصد از پيش تعيين شده) جدا مي شود و وضعيت هر چيزي معلوم مي گردد و خداوند آن را به شكل دفعي در آن شب مبارك فرو مي فرستد و در اختيار معصوم و انسان كامل قرارمي دهد تا معصوم(ع) مردم را انذار كند و وضعيت آنان را توضيح و تشريح كند تا در طول سال برخي را كه ضرر و زيان دارد با اعمال نيك و دعا دفع و امور خير را جلب و جذب كنند.
از اين رو گفته شده آن چه در شب قدر تعيين مي شود و انزال دفعي مي يابد در هر شبي دوباره تعيين تكليف مي گردد و كساني كه با شب زنده داري و اعمال شب و قرآن خواندن و عبادت و استغفار زندگي مي كنند آثار بد را مي زدايند و اجازه نمي دهند تا به شكل قضاي حتم و قطعي در آيد و امور خير را به سوي خويش جذب مي كنند. اما كساني كه در طول شب هاي سال اين گونه عمل نمي كنند گرفتار قضاي حتمي و قطعي مي گردند.
سه نفر به نام ابوجهل، اخش و ابوسفيان از متعصبان مشرك، تصميم گرفتند بي آنكه ديگري بفهمد، شبانگاه در پناه تاريكي و مخفيانه به كنار ديوار منزل پيامبر(ص) بروند و آيات قرآن را بشنوند.
هر سه نفر، آيات را جداگانه شنيدند و در راه به همديگر برخورد كردند و خودشان را سرزنش كردند كه چرا جذب استماع قرآن شدند، پس پيمان بستند كه ديگر اين كار را تكرار نكنند.
اما شب بعد، جاذبه قرآن آنها را وادار كرد كه در اطراف خانه پيامبر، وقتي حضرتش قرآن مي خواند، گوش فرا دهند. دوباره در برگشت به هم رسيدند و خودشان را سرزنش كردند كه چرا اين پيمان را شكستند و جذب قرآن شدند.
روز كه شد، اخش عصا به دست، به منزل ابوسفيان رفت و سپس به منزل ابوجهل رفت و درباره قرآن با هم صحبت كردند، تا مبادا آنها دست از جاهليت بردارند.
ابوجهل كه بيشتر از آن دو به مرام جاهليت و تكبر و رياست دنيا متعصب بود، گفت: سوگند مي خوريم كه به محمد ايمان نياوريم (اگرچه قرآنش انسان را جذب كند) 1
1- سيره ابن هشام، ج1، ص337